سفارش تبلیغ
صبا ویژن









درباره من

قاصدک
اینجا، صفحه ی بیست و یکم است. صفحه ای که شاید در دنیای واقعی وجود نداشته باشد...

قاصدک را اینجا می‌بینید!

آرشیو وبلاگ
سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
پاییز 1388
زمستان 88
پاییز 87
بهار 89

لوگوی دوستان





 
لینک دوستان
پیاده تا عرش
پرواز تا یکی شدن
... حبل المتین ...
دختری در راه آفتاب
امُل جا مونده
جاکفشی
کوهپایه
اس ام اس های مثبت!
تخریبچی ...
لبــــــــگزه
گل دختر
برای اولین بار ...
رنـــــــــد
خط سوم
آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
بچّه شهید
مامان محمدجواد و راضیه!
عکس فوری
خلوت من
دل نوشته های یک هاجر
نوشته های یک خانم ناظم
رفیق نارفیق
قافله شهداء
روزی تو خواهی آمد
ستاد مردمی حمایت از تحریم کالاهای صهیونیستی
دوزخیان زمین
اینجا چراغی روشن است ...
شیعه مذهب برتر
بچه های قلم
با من حرف بزن
شکوفه خانوم
کشکول جوانی
منبرنت
یادداشت های یک روحانی
تارنما
فوتوبلاگ وصال
بانوی سراچه
مجنون
سیر بی سلوک
دسته کلید
حیرتکده ی عقل
نم نمک
حجره طلبگی
بل بشو
نـو ر و ز
مادر قاصدک صفحه ی بیست و یکم
قاصدک
نهج البلاغه
باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه
نشریه الکترونیک چارقد
میس طلبه
قاصدک های سوخته
حجره ی دانشجویی یک بسیجی
سوخته دل
صفحات خط‏خطی


لینکهای روزانه
نامه‏ی آیت‏الله علم الهدی به موسوی [203]
بیانیه‏ی شماره هیجده موسوی!!!! [36]
حماسه‏‏ی حضور برای ساندیس... [32]
چشمان ِ تیزبین.. [33]
درود بر کسروی... ! [45]
فرم ثبت‏نام اردوی از بلاگ تا پلاک 4 [59]
مادر شهید مغنیه می‏گوید... [101]
شماره ی جدید چارقد [116]
یک فقره چک از سال 1352 [37]
خاطرات مقام معظم رهبری از دوران مبارزه [78]
سلام بر مادر گمنام شهدای گمنام [225]
[آرشیو(11)]




لوگوی وبلاگ





آمار بازدید
بازدید کل :221206
بازدید امروز : 63

خروجی‌های وبلاگ
 RSS 


   

شمع شدی، شعله  شدی، سوختی...

این شعر بچگی‏هایمان بود. روز معلم می‏خواندیمش!

پرتو اول: زن چراغ خانه است، آن هم زنی که خیرالنساء است. خانه بی چراغ تاریک است. مادرت که رفت شمع شدی برای شب تار پدرت، برادرانت!

پرتو دوم: تاریک روشن صبح به خانه برگشت، اما فرق خونینش مثل خورشید دم غروب بود. پدرت که غروب کرد، آتش گرفتی!

پرتو سوم: روز دیگر، پاره‏های جگر برادرت، مثل جرقه‏های آتش، لخته لخته، شعله شعله، شعله شدی!

پرتو چهارم: ظهر عاشورا، کربلا، صورت خدا، وجه الله که اگر نباشد، ریسمان آسمان و زمین فرو می‏ریزد.
ظهر عاشورا، کربلا، خلیفة الله را سر بریدند، سوختی، اما خاکستر نشدی. آغوش بر بی‏پناهی بازماندگان شدی. پرستار زخم‏های جان  و تنشان. پرستار امام دیگرامان!

شمع شدی، شعله شدی، سوختی، تا هنر خود به من آموختی!

کاش آموخته باشی، کاش آموخته باشم.

پ.ن: پناهمان باش. پرستارمان باش. تولدت مبارک



نویسنده » قاصدک » ساعت 11:42 عصر روز پنج شنبه 88 اردیبهشت 10


کلیه حقوق متعلق به وبلاگ صفحه بیست و یک می‌باشد.
(حامیان مردمی احمدی نژاد( یاران  عدالت